تصمیم گرفتم یه ژانر جدید به نوشته‌هام اضافه کنم. از این به بعد هر از چند وقتی یه پست "آنچه گذشت" می‌نویسم که نقش از هر دری سخنی رو بازی میکنه :)

آنچه گذشت؛ قسمت یک

  • کتابیجات!

کتاب "طاعون" آلبر کامو رو تموم کردم! اولین کتاب از کامو بود که خوندم. قلم متفاوتی نداره ولی فوق‌العاده روان و دلنشینه (احتمالا روح مرحوم کامو منو نفرین میکنه که چنین توصیفی ازش کردم) داستانش درباره شهری هست که تا به حال طعم طاعون رو نچشیده. بیماری در غفلت مردم خیلی آروم پیش میره و آروم آروم ابعاد دیگه زندگی مردم رو هم درگیر میکنه. شهر داره قرنطینه میشه و هیچکس نمیدونه باید چکار کنه. به نظرم کتاب خیلی به موقعی بود. سه تا ترجمه ازش تو بازار هست (چرا واقعا؟) که دوتاش بدرد نمیخوره. اگه خواستین بخونید، ترجمه پرویز شهدی قوی و دقیق بود!

دیگه جونم براتون بگه که از طریق

کانال یوتیوب دکتر مایک (یه پزشک 30 ساله آمریکاییه) با کتاب

The house of god آشنا شدم. یه کتاب طنزه درباره ماجراهای یه سری اینترن که تو یه بیمارستان در بوستون کار میکنن. طنز کتاب فوق‌العاده قوی و بی‌پرده هست (به همین علتم ترجمه که هیچ به زبان فارسی معرفی هم نشده!) و از طریق این زبان طنزش خیلی از حقیقت‌های جامعه رو بیان میکنه. یعنی شما ممکنه به یه نفر بخندی ولی ببینی همسرت دقیقا همچین آدمیه :)) [نسخه pdf کتاب هیچ‌جا نیست ولی می‌تونید نسخه 

epubش رو از اینجا دانلود کنین]

  • اخباریجات!

خبر خوب/بد اینه که تاریخ کنکور بالاخره مشخص شد! شما هیچ انسان زنده یا مرده‌ای پیدا نمی‌کنین که مرداد ماه کنکور داده باشه (هرچند 31 مرداد عملا شهریوره!) نکته‌ای که این وسط خیلی جالبه اینه که هنوز معلوم نیست از چه مباحثی کنکور برگزار میشه (آموزش و پرورش 20 درصد آخر کتاب‌ها رو حذف کرده ولی سنجش هنوز خبر نداده قراره چه بلایی سرمون بیاد :) )

و اینکه نجف دریابندری فوت شد! نجف آخرین گلوله تفنگ ترجمه فاخر بود. ترجمه‌هاش به حدی خوب بود که حتی نویسنده‌ای مثل ارنست همینگوی هم با قلم دریابندری درخشان‌تر به نظر می‌رسید. شاید فکر کنین دریابندری دکترایی چیزی داشته ولی واقعیت اینه که حتی دیپلمم نداشت؛ سوم دبیرستان که بوده ترک تحصیل میکنه و خودش انگلیسی رو یاد می‌گیره و وارد وادی ترجمه میشه. بعد ما هم فارغ‌التحصیل مترجمی داریم؛ متن فارسی رو هم نمی‌تونه بخونه!

  • فیلمیجات!

انیمیشن

2020 Onward رو دیدم! جدیدا انیمیشنا چقدر خوب شدن :) واقعا این دهه نودیا دیگه از زندگی چی میخوان؟ داستان درباره یه تمدن غیر بشری (سانتورها و شیردال‌ها و .) هست که با استفاده از جادو زندگیشونو پیش می‌بردن بعد یه اِلف از خدا بی‌خبر برق رو کشف میکنه؛ مردم جادو رو کنار میذارن و فراموش می‌کنن.

بالاخره

The book thief 2013 رو هم دیدم. داستانش مثل همه کلیشه‌های جنگی دیگه از آلمان نازی درباره یه خونواده هست که یه یهودی رو قایم کردن ولی این جزئیاتی داشت که از بقیه اون فیلما متمایزش میکرد. فضاش بچه‌گانه بود و حول محور بچه‌ها می‌چرخید و بعضا دیالوگای جالبی هم داشت :)

 

پی‌نوشت: یه عزیز دلی اومده به طور رگباری پست‌های قبل رو دیسلایک کرده :)  ضمن تشکر از اینکه منو قابل دونستی؛ شناس یا ناشناس کامنت بذار بگو چرا خوشت نیومد. ایرادت درباره موضوع بود یا سبک نوشتن؟

مشخصات

آخرین جستجو ها